میخورد بر بام خانه
یادم آرد کربلا را
دشت پر شور و بلا را
گردش یک ظهر غمگین
گرم و خونین
لرزش طفلان نالان زیر تیغ و نیزه ها را
باز باران
با صدای گریه های کودکانه
از فراز گونه های زرد و عطشان با گهر های فراوان
میچکد از چشمان پریشان
رود پر پیچ و خمی در حسرت لب های ساقی
چشم در چشمان هم آرام و سنگین
میچکد آهسته از چشمان سقا بر لب این رود پیچان ....
یک پله تا خدا...برچسب : باز باران با ترانه,باز باران با ترانه میخورد بر بام خانه,باز باران با ترانه خسرو شکیبایی, نویسنده : 3zahra1386c بازدید : 239