اردوی جهادی

ساخت وبلاگ
تا دوروز پیش احساسم به مناطق محروم احساس معمولی بود

دوروز پیش که به اردو جهادی رفتم همراه با پدرم برای سرکشی

تازه فهمیدم منطقه ی محروم یعنی چه ؟

مردمانی که نگاهشان بسیار مهربان است اما

قلبشان از فقر میسوزد

مردمانی مهربان که فقر زندگیشان را آشوب کرده

مردمانی که غذایی برای خوردن ندارند

و لباس هایشان پاره است

کودکانی که نمیدانند تحریم چیست ؟؟

کودکانی که نمیداند در آینده چکاره میخواهند بشوند

کودکانی که جز سنگ و چشمه و خانه هایشان جایی دیگری را نمیشناسند

کودکانی که خنده شان طعم تلخ دارد

کودکانی که نمیدانند در کجای این کره ی خاکی هستند

و زنی که دو فرزند معلول دارد

تازه فهمیدم دنیا عجیب تر از آن چیزی است که من تصور میکردم

و دانشجویان جهادی که تلاش میکنند مرهمی باشند برای مردمان

خانه میسازند با اخلاص

درس میدهند با ایمان

شهر را با تمام مهربانی و نامهربانی هایش رها کرده اند

و به روستایی رفته اند که وسط کوه است

و ماشین به سختی از آن بالا میرود

باید رفت

باید دید

باید چشید

طعم درد را

طعم فقر را

خانه ای دیوار هایش سیاه است سیاه

و پیرزنی که غذایی برای خوردن ندارد

تا نبینی نمیتوانی درک کنی این درد را

شاید اول این سفر برای من تفریح بود

اما
آخرش درس های بزرگی گرفتم

فهمیدم که قدر داشته هایم را بدانم

فهمیدم که باید به فکر باشم برای این مردمان

و یاد گرفتم گه گاهی مانند این جوانان جهادی به کمکشان بروم

هر چند آنقدر لوس شده ام که تحملم بسیار پایین آمده است

گاهی برویم و سری بزنیم تا قدر زندگیمان را بیشتر بدانیم..

یک پله تا خدا...
ما را در سایت یک پله تا خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3zahra1386c بازدید : 248 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 12:58